۱۳۹۲ آبان ۸, چهارشنبه

تغییر جهت برای خدمت الهی




از چه راهی می بایست به خداوند خدمت کرد؟ از راه قابلیت ها و توانائی ها. فضا و امكانی كه در اختیار دارید با توجه به شرایط فعلی تان مناسب ترین و متناسب ترین طریق برای خدمت به خداوند و سپاسگزاری از اوست. برای حركت كردن در مسیر الهی لازم نیست كار چندانی بكنید، در ابتدا كافی است فقط جهت زندگی، جهت كارها، فعالیت ها و صرف زمان و نیروی تان را تغییر دهید. یعنی تلاش خود را به سوی خداوند جهت دهید.
 در شرایط "حال "هر كاری كه می توانید برای خداوند بكنید همان كاری است كه می بایست انجام دهید. منتها دقت كنید كه واقعاً چكار می توانید بكنید؟

برگرفته از تعالیم حق - جلد اول


فرصت ها و امکانات انسان





از هر فرصت و امكانی، از هر شرایط و موقعیتی، از هر تماس و ارتباطی، از هر اندیشه، گفتار، عمل و حالتی، از هر دانسته و داشته ای، از هر توانائی و قابلیتی، در جهت انتشار و تثبیت عشق به خداوند و حضور الهی در درون انسان ها و در سطح جوامع و ملل استفاده كنید. همة زندگی و تمامیت وجود خویش را در جهت گسترش حضور خداوند به كار گیرید. هر كدام از عاشقان و دوستداران خداوند می بایست خود كانون انتشار عشق الهی باشند.

برگرفته از تعالیم حق - جلد اول



۱۳۹۲ مهر ۲۸, یکشنبه

جریانات راستین و ناراستین







كلیة جریانات راستین الهی و معنوی در جهان تحت كنترل، هدایت و نظارت روح خداست.جریانات به ظاهر الهی خارج از این حیطه جریاناتی گمراه كننده و هلاك كننده محسوب می شوند. منتخبین حقدر سراسر جهان، (آگاهانه یا ناآگاهانه) برگزیدگان روح خدا می باشند.... یكی از خطراتی كه خدمتگزاران خداوند را تهدید می كند، ادعاهای واهی و خود محوری است. برخی ممكن است پس از آشنائی با جریان الهی، آن را به خود نسبت داده و دست به ادعا بزنند. ابلهان و جاهلانی از این نوع پس از آشنائی جزئی با تعالیم الهی از آن در جهت خود پرستی و برتری طلبی خویش سود برده و در این مسیر مدعی شده و البته به زودی در فضای وحشتناك خودبینی و برتری طلبی خویش به ارادة روح الهی، گرفتار و ساقط می شوند.
منتخبین حق و مجاری هدایت الهی دارای علائم معینی می باشند. برخی از مكاتب راههای شخصی و فردی را برای وصول به حقیقت و خود شناسی و خداشناسی مطرح كرده اند. همین كه این مكاتب با روش های خود هرگز انسانی متعالی و بزرگ را تعلیم و پرورش ندادند، خود گواه صادقی است از این كه هدایت حقیقی هرگز با خود خواهی و بر خود پرداختن میسر نیست.

برگرفته از تعالیم حق - جلد اول

همه یکی هستیم


همه یکی هستیم




واقعیت این است كه انسان ها واقعاً به یك دیگر پیوند خورده و اعضاء یك پیكرند. اگر پیكری بیمار باشد و سلولی در این میان بخواهد خود را به تنهائی نجات بدهد آیا این امكان پذیر است؟ خیر. نجات سلول فقط در سایة نجات كل پیكر است.

برگرفته از تعالیم حق - جلد اول


۱۳۹۲ مهر ۲۲, دوشنبه

الگوی های طبیعی و انسان


الگوی سلولی

شما می بایست مانند سلولی از سیستم انسان گونة حركت الهی باشید. باید سلولی را به وجود آورید. سلولی كه وظیفه و قابلیت آن هدایت و نجات انسان است. سلول سیستمی كامل است. همة نیازهای خود را تأمین می كند.

این سلول می بایستدر هماهنگی و تعادل با سلول های دیگر باشد، والا دیر یا زود نابود شده به سلولی مخرب بدلمی‌شود.
سلول دارای اجزای مختلقی است. هر جزء آن وظیفة مشخص و معینی دارد و برآیند همة این وظایف، هدایت و بیداری انسان ها و بازگشت آن ها به خداوند است.
هر كدام از رهروان واقعی حركت الهی، می بایست خود هستة یك سلول باشد. و سلولی را برای هدایت انسان ها به وجود آورد. مهم نیست كه این سلول عصبی است، پوستی، استخوانی یا عضلانی، مهم محصول و حركت آن است كه باید در جهت خداوند و برای تعلیم و بیداری انسان ها باشد.
برگرفته از کتاب جریان هدایت الهی جلد اول


۱۳۹۲ مهر ۱۹, جمعه

بهانه های نفس برای فرار از حقیقت


بهانه

 انسان همیشه خود را توجیه می كند. برای فرار از واقعیت ها عادت كرده كه خود را توجیه و قانع كند. وقتی وظیفه انسان به او یادآوری می شود (از درون و بیرون) چه بهانه هائی كه فرد نمی جوید تا بلكه خود را از رحمت خدمت به خداوند از طریق هدایت دیگران خلاص كند. یكی از رایج ترین این بهانه ها این است كه گفته می شود:


مدتی صبر كن و بعداً شروع كن.بگذار فلان كار انجام شود، این طور كار خیلی بهتر و راحت تر اجرا می شود.امكانات لازم را در اختیار نداری.این كار سختی است هنوز به آن اندازه قوی نشده ای.فعلاً مشكلات خودت را حل بكن، بعداً به مشكلات دیگران بپرداز.من هنوز خودم آگاه نشده ام كه دیگران را آگاه كنم. خودم بیدار نشده ام كه مردم را بیدار كنم. اول باید كسی خودم را هدایت كند تا من هم "بعداً" به هدایت دیگران بپردازم. ولی حتی بدون گفتن کلمه ای هم می توانیم به خداوند خدمت کنیم و خلق را به خالق متوجه سازیم.
 منتظر نباشید که حتما کسی بیاید و شما را در سیر الهی حرکت دهد بلکه ابتدا خودتان گام بزنید . اگر شما یک گام بردارید، او دوازده گام بر می دارد.
  حتی اگر یک کلمه بلد باشیم و همان را به سایرین تعلیم دهیم،کیفیت درک این کلمه به اندازه ای خواهد شد که به کشف کل حقیقت منجر خواهد گشت.
برگرفته از کتاب جریان هدایت الهی جلد اول


۱۳۹۲ مهر ۱۲, جمعه

حرکت الهی کامل است








حرکت الهی حرکتی متعالی و خداوند، کامل و بی نقص است. رهروان راه خداوند نیز می بایست اعمال و حرکاتشان کامل و متعالی باشد. برای متعالی زیستن و نزدیک شدن به او, می بایست ((مانند او)) و شبیه به او عمل کنیم. ببینید خداوند چطور عمل کرده، شما هم همانطور عمل کنید، تا شاهد شکوفایی طبیعت الهی خویش باشید...
یكی از اولین نشانه های"عمل خداوندكامل و بی نقص" بودن آن است. به جهان آفرینش نگاه كنید. می بینید كه هر موجودی به تنهائی و همچنین در ارتباط با موجودات دیگر سیستمی كامل است. سیستمی كه نیازهای خود را تأمین می كند. خداوند به همة ابعاد توجه نموده، آنچه را كه مخلوقات برای ادامة زندگی خود بدان نیاز داشته اند در اختیارشان گذارده.در هر پدیده ای ساختارهای مختلفی به چشم می خورد كه هر كدام از این ساختارها دارای وظیفه ای معین هستند و یك یا چند از نیازهای پدیدة مورد نظر را تأمین می كنند.
   به طبیعت، به گیاهان، جانوران و انسان ها و به هر چیزی كه نگاه كنید می بینید كه سیستمی كامل وجود دارد. برای هر نیازی راهی و مكانیزمی در نظر گرفته شده، هیچ چیزی یك دفعه و بدون ساختار و مكانیزم به انجام نمی رسد. همه چیز در یك روند آهسته و مرحله به مرحله مسیر رشد و تكامل خود را طی می كند. این نظام آفرینش است...
   در دین و حكومت الهی نیز حركت كامل و همه جانبه است. همة ابعاد در نظر گرفته می شود. اگر حركتی كامل نباشد، نتیجه كامل نیست و هر چه حركت كامل تر باشد، نتیجه و محصول كامل تر و بی نقص تر است. این قاعده ای كلی است.
در دین خداوند، جنبه های رشد معنوی، ذهنی، جسمی، اجتماعی، اخلاقی و غیرة افراد در نظر گرفته شده و برای هر كدام از این ها فرامین و احكامی وجود دارد. حكومت الهی نیز همین گونه است. در حكومت الهی به رشد فرهنگی، اقتصادی، سیاسی (نه به معنای دروغ و نیرنگ بازی های خود خواهانه و خود پرستانه) مذهبی، بهداشتی و غیره نیز كاملاً توجه شده.
   این مشخصات "حركت حق" است. نقص و تأكید بر یك بعد و فراموشی ابعاد دیگر آلودگی به باطل را می رساند...
برگرفته از کتاب تعالیم حق (جلد اول)

تسلیم شاه کلید عشق




تسلیم را تمرین كنید كه این شاه كلید عشق است. در واقع كلیة احكام الهی و سفارشات دینی راهی است برای تحقق تسلیم حقیقی. زیرا آن كه در برابر خداوند تسلیم است با او یكی است و به او پیوسته. و این هدف غائی آفرینش انسان و جهان است. "با تسلیم بودن، منیت ناپدید می شود." و آنگاه كه "خودی" در میان نباشد، عشق آشكار می شود و عشق رستگاری و خوشبختی حقیقی است. در طول تاریخ، انبیاء و معملمان الهی، همین تسلیم را محور اصلی تمرین شاگردان و پیروان خود قرار داده اند. امتحانات الهی در همین راستا قرار دارند.یعنی هر لحظه عشق و تسلیم‌ما را در برابرخداوندمحك‌می‌زنند.

استاد به شاگرد خود تكلیف می دهد. تكالیف به ظاهر گوناگون. اما همة این تكالیف و اوامر در واقع روشی است برای استقرار تسلیم در فرد. این ها تمرین تسلیم است. وقتی فرد به مرحلة تسلیم رسید، در واقع شایستگی و صالحیت لازم جهت دریافت تعالیم بزرگ و تعلیم اعظم را داراست. تنها در چنین شرایطی است كه فرد مورد تأئید و منتخب خداوند و معلم الهی است. در این جا دوران آموزش ظاهری با پایان می رسد و این مرحلة تعالیم اسرار است...
    زندگی نیز روندی است جهت گسترش و استقرار تسلیم. این افزایش و تثبیت جریان الهی در زندگی است.
   انسان همه چیز دارد، همة حقیقت و كل اسرار در انسان نهفته شد. بنابراین نیاز به تقویت یا افزایش چیزی نیست، تنها لازم است كه انسان شایستگی و آمادگی كافی جهت آشكاری آنچه خداوند به او بخشیده، طبیعت الهی را كسب كند.
   مهمترین و حیاتی ترین تمرین زندگی، تسلیم و عشق است. منتخبین خداوند با واگذاری مسؤلیت های كوچك، ما را برای مسؤلیت های بزرگ آماده می كنند. با انجام صحیح تكالیف جزئی، خود را برای اجرای تكلیف بزرگ آماده می كنیم. با پذیرش و انجام وظایف فرعی،زمینة لازم برای دریافت وظیفة اصلی و نهائی فراهم می‌شود.این روشِ برخورد انبیاء و اساتید حق در آماده سازی پیروان خود جهت ظهور نور الهی و ورود به اقلیم خداوندی است.
        در كلیة نظام های الهی و ماورائی، روال چنین است كه به افراد وظایف و  مسؤلیت های كوچك تر و جزئی تر داده می شود. به مرور، بنا بر اشتیاق و ظرفیت فرد و  میزان نزدیكی اش به جریان هدایت الهی، این مسؤلیت ها و تكالیف بزرگ تر می شوند.
   با هر تكلیفی فرد در واقع تعویض خواستة خود را با ارادة شعوری برتر تمرین و تجربه می كند. هر چه تكالیف، بیشتر و بزرگ تر می شوند، فرد بیشتر از "منیت" و ارادة شخصی چشم پوشی می كند و به این ترتیب انسان به مرحلة " تسلیم كامل" نزدیك می شود...
    تسلیم بهترین تمرین است. این تمرین پرواز است. "نباشید، زیرا بودن شما در نبودن شماست. پس نبودن "من"را تمرین كنید. آنگاه كه "من" ناپدید می شود، سایه‌های "من" نیز محو می گردند. وقتی شما نباشید، سایه از شما به جا نمی ماند. "نبودن من، تنها در عشق و تسلیم است كه میسر می شود. " و در این عشق و تسلیم،  سایه ای از من باقی  نمی ماند. نه خودخواهی، خودبینی، خودپرستی. این ها را تمرین كنید كه این تمرین به قلب هدف می زند...
یكی از دلایل زندگی با اساتید حق همین محك عشق و تسلیم است. در طول دوران شاگردی، استاد در هر زمان به شكلی عشق و تسلیم ما را محك می زند. دائماً تسلیم مان را با تكالیفی كه محول می كند، عمیق تر و خالص تر می نماید. بارها منیت و خودخواهی ما را تحریك كرده و به میدان وارد می كند. سپس با رفتار و روش خود، آنچه را كه به‌ میدان كشیده تكه تكه ذوب و نابودش می كند و آنچه را كه در خود جاری شده در دیگری به جریان می اندازد. هر لحظة زندگی آزمونی است از این كه آیا دوست خداوندیم یا دشمن خدا؟ آیا بندة خدائیم یا غیر خدا؟ آیا تسلیم خدا هستیم یا غیر خدا؟...
ادامه دارد...

برگرفته از کتاب تعالیم حق (جلد اول)


اولین گام برای رسیدن به نور



تعلیمات معلم الهی در گام اول، تنها برای بیدار شدن از خواب است. در اولین گام از  سه گام رهایی، معلم الهی سعی می كند چشمان ما را بینا و گوش های مان را شنوا كند. او ما را به سوی درك و مشاهدة كامل، هدایت می كند. در مرحلة اول او به ما می فهماند كه چیزی نمی دانیم و همة حركات، اندیشه ها، اعمال و حالات مان اشتباه و مخرب است و موجب مرگ و نابودی می شود. به این ترتیب، او ما را برای تسلیم و پذیرش كامل، آماده می كند. برای دریافت اسرار الهی كه در گام دوم است،در نخستین، هدایت كننده سعی در نابود كردن توهمات و رویاهای خوب و بد ما دارد. او در صدد است كه بناهای كفرآمیز ذهنی ما را نابود و منهدم كند. او قصد دارد كاخی عظیم بسازد، بنابراین زمین خالی لازم است. به همین دلیل او می خواهد از میان بردارد هر آنچه را كه تا كنون ساخت و پرداخته ایم. می خواهد بشكند همة بت های زندگی ما را. این اولین قسمت مأموریت اوست. پس به قدرت عشق و با شمشیر آگاهی به منیت ما، به خودخواهی ها و خود بینی های مان حمله می كند. اگر از میدان فرار نكنیم، قطعاً همة منیت ما را نابود می كند.
   در شروع روند بازگشت به خداوند، معلم الهی، با نور الهی خود ذهن ما را روشن می كند و نوری به ما می بخشد. این به خود ما بستگی دارد كه آن را حفظ كنیم و یا از دست بدهیم...
   در ابتدا استاد حق سعی در متوقف كردن فرد دارد. او می خواهد در قدم اول ما را، زندگی ما را، كلیة افعال و حركات ما را برای لحظه ای متوقف كند تا مسیر و نوع حركت مان را در قدم دوم تغییر دهد. اما هادی الهی برای ما هیچ كاری نمی كند، مگر آن كه واقعاً بخواهیم و پذیرای او باشیم. خداوند به انسان اختیار داده است. بنابراین استاد حق این اختیار را از كسی سلب نمی كند. او تنها كسانی را هدایت می كند كه خود را به او بسپارند. تسلیم او و در دسترس اش باشند. شاید به هزاران نفر تعلیم دهد اما از این هزاران نفر شاید یكی گام اول را طی كند. او هدایت می كند، اما تنها كسی هدایت می شود كه با همة وجودش گوش بسپارد. تنها كسی نجات مییابد، كه عمل كند، ندای او را پاسخ گوید و اشاره اش را دریابد.
   در مرحلة اول تعالیم حق، معلم الهی دست خود را به سوی ما دراز می كند. اگر دست  او را گرفتیم و دست در دست شدیم، گام اول را پیموده ایم.در گام دوم، او ما را در جهان های اسرار حق هدایت می كند. اما جز عاشقان و خداپیشگان، سایرین دست استاد را رها می كنند. این در تاریخ حركت ها نجات بخش معنوی به وضوح دیده می شود. اگر دست او را رها كردیم، او دیگر مجاز نیست برای ما كاری كند. این اجازه را قانون الهی از او سلب كرده است.
    در مقطع اولِ بازگشت به خداوند و ظهور الهی، معلم الهی به ما پیامی می دهد. اگر پیام او را شنیدیم و معنایش را دریافتیم، از جا بر می خیزیم و به دنبالش روان می شویم كه این دومین قدم است. مرحلة اول تعالیم هادی الهی این است كه او جهل و نادانی مان را، ضعف و محدودیت مان را، فساد و بیماری مان را، منیت و خودپرستی مان را، انحراف و گمراهی مان را، باطن این ظاهر زندگی را نشان مان می دهد. این، هدف آموش معلم در گام اول است.
    اگر وضعیت نابود كنندة كنونی را مشاهده كردیم و فهمیدیم، خود به خود تسلیم و پذیرا هستیم، زیرا نه نظری داریم و نه قضاوتی. نه چیزی می دانیم و نه چیزی می خواهیم. بنابراین هیچ مقاومتی وجود ندارد. به این ترتیب اسرار حق بر ما فاش می شود. زیرا دیگر شایسته هستیم، خطری نیست. زیرا از منیت دست كشیده ایم. محرمیم، چون حرم الهی گشته ایم، در محراب دیگر خبری از شیطان نیست...
ادامه دارد...

برگرفته از کتاب تعالیم حق (جلد اول)

اگر نور برود







برای درك هر چه بیشتر لزوم و ضرورت جریان هدایت الهی و روح خدا، نقش نور را در زندگی و تمدن انسانی در نظر بگیرید. اگر نور برود چه اتفاقی می افتد؟ اگر نور برود، مرگ و وحشت بر همه چیز حكمفرما می شود. همه كور و نابینا و در گمراهی و اشتباه خواهند بود. شادی و آرامش دست نیافتنی خواهد شد.
    بیماری و مرگ همه جا را در بر خواهد گرفت. دیگر تولدی رخ   نمی دهد و هلاكت و نابودی، لحظه به لحظه چهره خود را آشكارتر می نماید. همه چیز متوقف خواهد شد،
 راكد و مرده. دیگر حیات و زندگی ممكن نیست. وجود انسان به لاشه ای گندیده "به لجنزاری مرده بدل می شود... اگر به خوبی نگاه كنید، می بینید كه در زندگی كسانی كه روح خدا و جریان حق در آن ناپیدا و نایاب شده همین علائم و نشانه ها وجود دارد. نشانه های تاریكی و ظلمت...بكوشید عاشقانه بكوشید و همت كنید تا مبادا نور الهی، روح خدا و جریان رب زندگی تان را ترك گوید و شما را تنها و سرگردان بگذارد... از دوری و خشم خداوند بترسید كه این ترس، شما را ایمنی می بخشد و خود به پناهگاهی امن مبدل می گردد.

برگرفته از کتاب تعالیم حق (جلد اول)